آتریناآترینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

دفتر خاطرات آترینا

11-تولد یکسالگی آترینا

یک سالگی آترینا تولد یک سالگی آترینا رو  مرداد 89 تو سالن اجتماعات خونه عمو غلامرضا با تم پرنسسی جشن گرفتیم. نمایی از تزیین سالن تولد   برگزار کننده جشن آقای سلطانی بود. دفترشون تخت طاووسه ما که از کارشون خیلی راضی بودیم.       آقا سینا   اینم میز قاقالی لی ها   مهیار خوشگله لیست میهمانان:    بابا حاجی ، مامان ایران ، عمو محمد   باباجون ، مامان شهناز  ، خاله نسترن ، دایی نیما   عمو غلامرضا، خاله مریم ، سینا   عمه سمیه ، آقای متولی پور ، سروش   عمو حمید ، خاله مهرناز ، ب...
8 بهمن 1391

60-رستوران خاقان (8/10/1391)

رستوران خاقان روز جمعه 8 دی آترینا با مامانی و باباییش ناهار رفتن رستوران خاقان تو جردن. آترینا و بابایی رستوران خاقان در یک ظهر سرد زمستان آترینا و درخت کریسمس آترینا و بابایی سفارش آترینا سوپ جو بود که خیلی خوشش اومد و همشو کامل خورد. آترینا و مامانی بابایی آترینا که داشت  متفکرانه به نوای پیانویی که در سالن نواخته میشد گوش می سپرد. ماهی اوزون برون سفارش بابایی آترینا استیک با سس قارچ سفارش مامانی که فوق العاده عالی بود. کلا رستوران خوبی بود با غذاهای خوشمزه و پرسنل مودب. آترینا در محوطه بیرون رستورا...
8 بهمن 1391

68 - سفر به مالزی (8) (20/10/1391)

روز آخر سفر چک اوت هتل ساعت 12 بود . ما هم بعد از خوردن آخرین صبحانه هتل که برخلاف هر روز امروز در رستوران چینی هتل سرو می شد ساکها رو که از شب قبل بسته بودیم تحویل انبار دادیم و در انتظار خانوم دکتر در مرکز خرید کنار هتل گشت زدیم و عمو حمید کمی خرید کرد. نمایی از میز صبحانه این عکسارو هم در لابی هتل گرفتیم:   با خانوم دکتر یک سر رفتیم مرکز خرید سوگو برای بچه ها یه پیرهن پرنسسی خیلی زیبا خریدیم و سپس برای صرف ناهار در کنار استخر راهی منزل آقا و خانوم دکتر شدیم.واقعا زحمت در چه حد؟؟؟؟ بسه دیگه!! گلم داره سالاد می خوره   و بالاخره...
8 بهمن 1391

46-سفر به قزوین(23/6/1391)

سفر یک روزه به قزوین روز پنجشنبه 23 شهریور ماه آترینا گلی , مامانی , بابایی با پارمیس , پژواک , خاله نیکا و عمو بهرام ساعت 6:30 صبح راه افتادیم به سمت قزوین .   سر راه رفتیم مجتمع خدماتی رفاهی آفتاب درخشان صحرا برای خوردن صبحونه که به صورت بوفه سرو می شد . آترینا گلی فقط یه تخم مرغ پوست کند و نخورد . به هیچ چیز دیگه ای هم لب نزد. حلیم خیلی خوشمزه ای داشت و کلا خوب بود.   نمایی از رستوران آفتاب درخشان صحرا   این مرغ های پلاستیکی که از همونجا خریدیم شد نماد سفر به قزوین.تمام بقیه مسیر رو با آوای قدقد این مرغا طی کردیم . بعد از خوردن صبحانه ای مفصل رفتیم قزوین . کلی بدنبال جای پا...
7 بهمن 1391

47-تولد 4 سالگی سامی کوچولو(31/6/1391)

روز جمعه ٣١ شهریور آترینا گلی همراه با مامانی و بابایی دعوت شدن به تولد سام کوچولو.   تم تولد سام مک کوئین بود. تولد سامی کوچولو آترینا در نقش سفید برفی قرار این بود که هر بچه ای خودشو شبیه به یه کرکتری در بیاره اینم یه عکس از یاسی خوشگله که یه پرنسس واقعی شده بود. سام کوچولو در نقش یه کابوی   اسم این دختر خوشگل هم نور بود که کلی با آترینا دوست شد. آترینا گلی خیلی مشتاق نقاشی کشیدن بود.   اینم سوپر من    پلیس و اسپایدر من آقای پلیس اسمش گیو بود که خیلی بچه خوشگلی بود.   سام و دوستان     ...
7 بهمن 1391

48-تولد یاسی(6/7/1391)

پنجشنبه 6 مهر تولد یاسی کوچولو بود که آترینا با مامانی , بابایی , خاله نسترن , دایی نیما و باباجون در جشن حضور پیدا کردن. کادوی آترینا به یاسی :   تولد یاسی البته آترینا گلی چون صبح زود بیدار شده بود و ظهر هم نخوابیده بود وسط تولد خوابش برد:   یاسی خوشگله   کیک تولد   میز شام   یاسی و بردیا یاس سامی و بردیا بابایی منزل آقای کمپانی ...
7 بهمن 1391

49-پردیس قلهک (21/7/1391)

  پردیس قلهک روز جمعه 21 مهر ماه من و بابایی و آترینا گلی ناهار رفتیم بوفه پردیس قلهک. اینم عکساش: آترینا در پردیس قلهک آترینا با شامپوی شرک واقعیت اینه که اصلا رستوران جالبی نبود . تمام ظروف سرو غذا روی میز خالی بود . افتضاح . فقط قورمه سبزی خوردیم. ولی اترینا گلی اون روز اشتهاش باز شده بود و غذاشو کامل خورد.     این شامپوی شرک رو که خودش از فروشگاه برداشت یه چند روزی همه جا با ما بود.   چی بگم والا نفری 35 تومن دادیم فقط قورمه سبزی خوردیم. اینم چند تا عکس از داخل رستوران:   تمام ظرفا خالی بود حتی سالادا   ...
7 بهمن 1391

52-رستوران تیروژ (11/8/1391)

رستوران تیروژ روز پنجشنبه ١١ آبان آترینا با پارمیس و پژواک و مامانا و باباها برای شام رفتند به رستوران تیروژ تو نیاوران. آترینا گلی طبق معمول تو ماشین خوابش برد ولی خوشبختانه وقتی رسیدیم رستوران بیدار شد و کلی با پارمیس خوشگله بازی کرد. این هم آترینای تازه از خواب بیدار شده با باباییش   این بلوز خوشگل رو هم همون روز براش از فروشگاه Mr & Mrs Happy  مرکز خرید پارسه خریدیم.   نی نیم تازگیا یاد گرفته تو عکسا لبخند بزنه!   پارمیس , پژواک و عمو بهرام آترینا اون روز خیلی با پارمیس بازی کرد . با یه نی نی کوچولو هم اونجا دوست شدند که تو عکس زیر افتاده.   بعد از خو...
7 بهمن 1391

56-تولد خاله نسترن(25/8/1391)

روز پنج شنبه 25 آبان جشن تولد خاله نسترنو تو رستوران کریستال جشن گرفتیم که باز هم از سایت تخفیفان ایده گرفتیم.     نمایی از رستوران کریستال واقع در کوهستان هشتم پاسداران       تولد خاله نسترن کیک تولد رو از قنادی صاحبقرانیه گرفتیم که واقعا فوق العاده بود . (کیک شکلاتی بلژیکی) چیه خوب؟؟؟آترینا گلی خوشحاله!آخه تولد خالشه.   با وجود این همه انتظار جز چند تا سیب زمینی آترینا گلی هیچی نخورد .   آترینا و بابایی   آترینا و دابیا   این هم غذاها   پیتزا کریستال غذای باباجون که فیله گوساله داشت   برگر ...
7 بهمن 1391